آمریکای باجگیر و ایرانی با غیرتی که باج نمیدهد
تاریخ انتشار: ۶ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۸۸۴۶۸
گروه سیاسی خبرگزاری فارس، یادداشت؛ علی شعبانی: رهبر فرزانه و حکیم انقلاب اسلامی امروز (شنبه) به مناسبت هفته بسیج سخنان ارزشمندی را مطرح فرمودند و در بخشی از فرمایشات خود خطاب به کسانی که صراحتا می گویند که راه حل مشکلات کشور مذاکره با آمریکاست ، اینگونه بیان داشتند:
«مشکل ما با آمریکا را فقط یک چیز حل می کند (وآن اینکه) به آمریکا باج بدهیم .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رهبر انقلاب تأکید کردند ایرانی با غیرت باج نمی دهد و در بخش دیگری از فرمایشاتشان نیز به بدعهدی آمریکایی ها در ماجرای برجام و همچنین در مذاکرات الجزایر ( آزادی گروگانهای سفارت آمریکادر سال 60) اشاره و فرمودند که هم در جریان مذاکرات با آمریکا در الجزایر و هم در توافق برجام ، آمریکایی ها به تعهدات خود عمل نکردند .
فرهنگ عمید در باره معنی کلمه باج به موارد زیر اشاره می کند:
- پولی که به زور از کسی گرفته شود
- آنچه پادشاهان بزرگ از پادشاهان مغلوب و زیردست خود می گرفتند.
- پولی که راهداران از مسافران می گرفتند.
یک اصطلاح یا ضرب المثل هم تحت عنوان " باجِ سبیل" داشتیم که گویا در ابتدا به مأمورین مالیات صفویه که سبیلهای کلفتی داشته اند اطلاق می شده اما به مرور این افراد با زور و اجبار اقدام به گرفتن اموال مردم می کردند بگونه ای که آنچه مردم به این سبیل کلفتها می دادند به باج سبیل معروف شد و این زورگیرها از کسانی که زورشان می رسید ، بیشتر باج می گرفتند اما همان ایام عیاران و جوانمردان و حقجویانی بودند که هرگز تن به پرداخت باج به این سبیل کلفتها اعم از داخلی و خارجی نمی دادند و بلکه حق مظلومان را هم از آنان می گرفتند؛ همانهایی که در سخنرانی امروز رهبر معظم انقلاب به عنوان بسیجیان اعصار گذشته از آنها نامبرده شد.
امروز نیز رهبر معظم انقلاب از آمریکایی ها به عنوان باجگیر یاد می کنند و مفهوم آن این است که باجگیری در دنیا به روشی مدرن ادامه دارد و البته باید بدانند که ملت ایران ذاتا در طول تاریخ در مقابل باجگیران ایستاده و به زورگویان باج نمی داده است و حتی بخشی از قهرمانان اسطوره ای ایران کسانی هستند که در مقابل باجگیری سلطه طلبان ایستادگی کرده اند. امروز هیمنه استکبار از تب و تاب افتاده و نه تنها در نزد ملت ایران بلکه در هژمونی قدرت و اثرگذاری برجهان مسستکبران ابهتی ندارند.
اما در مورد روش باج گیری آمریکایی ها در طول تاریخ نه چندان دور این کشور می توان به مصادیق برجسته ای اشاره کرد:
1- لیبی از نمونه های بارز باجگیری و بدعهدی آمریکایی هاست. قذافی به دلیل پیگیری برنامههای هستهای تحت فشار قرار گرفت و تحریمهای زیادی توسط آمریکا و سایر غربی ها علیه لیبی اعمال شد. بعد از بیست سال فشار آمریکا سرانجام قذافی وارد مذاکره با آنها شد و برای برداشته شدن تحریمها تمامی برنامه های هسته ای خود را کنار گذاشت و با تمام خواسته های آمریکاییها موافقت کرد و حتی مسئولیت انفجار در هواپیمای لاکربی را پذیرفت و به خانوادههای قربانیان آن حادثه خسارت داد. او حتی تمام تجهیزات هسته ای خود را بار کشتی کرد و تحویل آمریکاییها داد و توافقات اقتصادی و نفتی و نظامی با امریکا و انگلیس امضا کرد اما چیزی نگذشت که با شروع ناآرامیهای داخلی ، امریکا و انگلیس پشت قذافی را خالی کردند و بارها این کشور را بمباران کرده و نهایتا قذافی را کشتند و بخشهای زیادی از این کشور را اشغال کردند.
۲- کره شمالی کشور دیگری بود که بعد از فشار سنگین تحریمها تصمیم گرفت با امریکا وارد مذاکره شود .ابتدا کره ای ها با گفتگوی شش جانبه (چین - ژاپن - کره جنوبی - روسیه و امریکا) موافقت کردند. پس از چند دور مذاکره کره شمالی پذیرفت که برنامه هسته ای خود را کنار بگذارد مشروط به اینکه به این کشور کمکهای مالی صورت گیرد و تأسیساتی برق هسته ای نیز برای این کشور بسازند اما با شروع اقدامات کرهایها، بد عهدی آمریکایی ها آغاز شد و حتی تحریمهای جدیدی علیه این کشور وضع شد(سال ۲۰۰۵). با اینکه کره ای ها هشتاد درصد برنامه هسته ای خود را تعلیق نمودند اما نه کمک اقتصادی به آنها شد و نه با ایجاد تاسیسات برق هسته ای موافقت کردند. سرانجام کره ای ها قبل از نابودی تمامی تاسیسات هستهای شان ، متوجه بدعهدی و نانجیبی گانگسترها شدند و از مذاکرات کنار کشیدند.
۳ - عراق : صدام که در جریان جنگ با ایران اسلامی مورد حمایت شرق و غرب بویژه امریکا بود ، با شروع حمله به کویت روابطش با امریکا به تیرگی گرایید که منجر به جنگ موسوم خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ آغاز شد . بعد از چندسال، فشار امریکا به عراق به بهانه در اختیار داشتن سلاحهای کشتار جمعی شدت گرفت که بر اثر آن صدام در سال ۱۹۹۸ مجبور شد اجازه بازرسی و نظارت از مراکز خاصی را در عراق به آمریکاییها بدهد. اما آمریکاییها بعد از اخذ این امتیازات با بهانهجویی و به بهانه عدم همکاری عراق با بازرسان، به این کشور حمله کردند و نهایتا آن را اشغال کردند.
۴ - مصر: بعد از سالها انتظار، انقلاب مردم در مصر به ثمر نشست و با به زیر کشیدن حسنی مبارک، محمد مرسی به ریاست جمهوری رسید . هنوز شیرینی پیروزی بر دیکتاتور مصر در کام مردم شیرین بود که مرسی برای تداوم کمک های اقتصادی و نظامی آمریکا حتی حاضر شد از متحدان انقلابی مانند ایران فاصله بگیرد و مواضعی تعجب برانگیز حتی در کنفرانس سران اسلامی اتخاذ نماید اما امریکا با توجه به نگرانی های رژیم صهیونیستی از حاکمیت یافتن اخوانی ها در مصر ، جوابی به اعتماد او ندادند و سرانجام نظامی ها با حمایت امریکا کودتا کردند و مرسی را دل به حمایت غرب و امریکاییها بسته بود سرنگون و به زندان انداختند.
۵- ایران : نزدیکترین رفتارهای باجگیرانه امریکا از ایران به توافقنامه بر جام بر میگردد . با روی کار آمدن دولت اصلاح طلب روحانی در سال ۹۲ و تاکید او و همکارانش بر تکیه به تعامل با امریکا (کدخدا) به عنوان تنها راه حل ایران برای حل مشکلات اقتصادی، سرانجام بعد از مذاکرات متعدد، توافقنامه هسته ای موسوم به بر جام در سال۹۴ به امضا رسید . اما در حالی که هنوز مدتی از انجام آن نگذشته بود با کارشکنی هایی از سوی دولت اوباما مواجه شد و تحریمهای جدیدی نیز علیه ایران وضع شد بگونه ای که رئیس بانک مرکزی در همان دولت روحانی نتیجه بر جام را برای ایران تقریبا هیچ خواند. با آمدن ترامپ و خروج او از برجام علی رغم اجرای تعهدات از سوی ایران، این موافقتنامه هیج حاصلی جز تعطیلی بخش زیادی از برنامه های هسته ای و افزایش تحریمها نداشت و تجربه سی و چهار سال قبل که باعث شد ایران از همین سوراخ (مذاکره و اعتماد به امریکا) گزیده شود تکرار شد . ماجرا آنگونه بود که بعد از تسخیر لانه جاسوسی در سال ۵۸ سرانجام با وساطت برخی کشورها و شخصیتها مذاکراتی بین ایران و امریکا در الجزایر برگزار می شود و بر اساس توافقنامه الجزایر مقرر می شود تا در ازای بازگردان دارایی های بلوکه شده ایران و ... توسط امریکا، ایران گروگانهای امریکا را آزاد کند. ایران گروگانها را در اقدامی انسانی و بر اساس توافقنامه یاد شده آزاد کرد اما آمریکایی ها مثل همیشه به تعهدات خود عمل نکردند.
باز هم به عقب تر بر می گردیم سال ۱۳۳۲ محمد مصدق که از خیانتهای انگلیس ها کلافه شده بود به آمریکاییها اعتماد کرد و به آنها پناه برد اما آنها نه تنها هیچ کمکی به مصدق نکردند بلکه با یک کودتای آمریکایی ، مصدق را سرنگون و شاه دیکتاتور را به تاج و تخت باز گرداند.
.....و داستان باجگیری های امریکا در جهان بارها تکرار شده است. فاعتبروا یا اولی الابصار
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: رهبر معظم انقلاب علی شعبانی هسته ای خود آمریکایی ها کره ای ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۸۸۴۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
صدایی که از ایران شنیده میشود/آیا معمای طالبان حل خواهد شد؟ / فاصله خاورمیانه تا توافق
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که دیدار رهبر انقلاب و مسئولان و کارگزاران حج و دیدار رئیس اقلیم کردستان با رهبر انقلاب از یک سو و از مذاکره در تهران تا احیای برجام در واشنگتن در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
آیا معمای طالبان حل خواهد شد؟
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان آیا معمای طالبان حل خواهد شد؟ نوشت: هفته گذشته در جریان یک انفجار در یکی از مساجد شیعیان استان هرات افغانستان هفت نفر از نمازگزاران که یکی از آنها زن بود به شهادت رسیدند. خبر این جنایت توسط رسانههای دولتی و رسمی کشورمان بدون آنکه حساسیتی نسبت به آن نشان داده شود منتشر شد و مسئولان جمهوری اسلامی نیز از کنار آن گذشتند. این روش متاسفانه در زمینه به شهادت رسیدن مردم بیگناه افغانستان در دوره جدید سلطه گروه تروریستی-تکفیری طالبان به یک رویه تبدیل شده و به نظر میرسد در قالب یک قرارداد نانوشته بنا بر اینست که مسئولان ایرانی در برابر مسلمانکشی در افغانستان سکوت کنند. براساس همین قرارداد نانوشته است که به صورت متناوب افراد و جمعهائی از مخالفان سلطه طالبان اعم از سنی و شیعه به شکلهای مختلف توسط عناصری که در ظاهر مشخص نیست چه کسانی هستند جان خود را از دست میدهند و این جنایات که روشن است کار طالبان است در میان سکوت مرموز و حسابشده به فراموشی سپرده میشوند.
درباره این وقایع هولناک، نکات قابل تاملی وجود دارند که لازم است مورد توجه قرار گیرند. تامل مسئولین ارشد نظام جمهوری اسلامی در این نکات میتواند مانع وقوع حوادثی شود که آینده کشورمان را تهدید میکنند.
یک نکته اینست که تقریباً هر هفته یک حادثه تروریستی در افغانستان رخ میدهد که در اثر آن چندین نفر جان خود را از دست میدهند. با توجه به اینکه قربانیان این جنایات معمولاً از میان اهالی استان هرات و مناطق هزارهجات و شیعیان و همینطور ناراضیان اهل سنت و مخالفین سلطه طالبان هستند، کاملاً روشن است که گروه طالبان درصدد پاکسازی قومی، تصفیه مذهبی و ریشهکن ساختن مخالفین خود برآمده و این تصمیم را با قاطعیت اجرا میکند. این جنایت، با تمام موازین اسلامی، انسانی و بینالمللی در تضاد است و سران طالبان باید به خاطر آن محاکمه و مجازات شوند.
نکته دوم اینست که برخلاف ادعای حاکمیت خودخوانده، طالبان با داعش تقسیم کار کردهاند و برای اینکه جنایات به نام حاکمیت ثبت نشود و به وجهه بینالمللی آن لطمه نزند، آنها را به گردن داعش میاندازند و داعش نیز آنها را به گردن میگیرد. این واقعیت را تمام گروههای جهادی افغانستان بارها اعلام کردهاند و روشنترین دلیل صحت آن اینست که حکومت خودخوانده طالبان هرگز هیچکس را به عنوان عامل این جنایات معرفی و مجازات نمیکنند. رسوائی بزرگ جدیدی که گریبانگیر طالبان شده اینست که امیرخان متقی وزیر خارجه این گروه تروریستی هفته گذشته مدعی شد اصولاً داعش در افغانستان حضور ندارد و در همان حال حکومت خودخوانده طالبان جنایتهای داخل افغانستان را به گردن داعش میاندازد!
نکته سوم اینست که حکومت خودخوانده طالبان ادعا میکند افغانستان در امنیت کامل قرار دارد و این ادعا را در بوق و کرنا میکند و از امتیازات خود میداند، ولی برخلاف این ادعا مرتباً اخبار انفجار و ترور از نقاط مختلف این کشور به گوش میرسد. شورای امنیت سازمان ملل نیز در گزارش خود از وضعیت فعلی افغانستان تحت سلطه طالبان اعلام کرد ۲۰ گروه تروریستی در این کشور حضور دارند بطوری که آن را به کانون تروریسم منطقه تبدیل کردهاند. تاملبرانگیزترین واقعیت اینست که گروه طالبان امکانات را برای حضور این گروههای تروریستی فراهم ساخته و آنها را برای برنامههای آینده خود در منطقه آماده میکند.
چهارمین نکته به ایران مربوط است که چند سوال مهم را در خود دارد. یک سوال اینست که اگر وظیفه نظام جمهوری اسلامی اینست که در برابر کشتار مسلمانان ساکت نباشد کمااینکه به این وظیفه اسلامی به درستی در مورد فلسطین و جنایات صهیونیستها عمل میکند، چرا در قبال کشتار مردم مسلمان افغانستان چنین احساس مسئولیتی ندارد؟ سوال دیگر اینست که میان گروه تروریستی-تکفیری طالبان که حتی شورای امنیت سازمان ملل نیز افغانستان تحت سلطه آن را یک کانون خطر برای منطقه میداند چه فرقی با رژیم صهیونیستی وجود دارد که مسئولین ما معتقد به مدارا با این گروه تروریستی هستند؟ سوال سوم اینکه چرا طالبان، داعش، القاعده و سایر گروههای تروریستی تکفیری از ابتدای تاسیسشان تاکنون حتی یک گلوله به سوی رژیم صهیونیستی شلیک نکردهاند و چرا با اینکه در وابسته بودن طالبان به صهیونیسم بینالملل تردیدی وجود ندارد، جمهوری اسلامی ایران با این گروه نرد عشق میبازد؟
و پنجمین نکته اینکه مردم ایران مدتهاست که خطر نفوذ عناصر وابسته به طالبان را در نقاط مختلف ایران احساس میکنند. این احساس خطر تاکنون به شکلهای مختلف از طریق رسانهها و افراد صاحب نظر به مسئولین گوشزد شده و حتی در موارد زیادی ارتکاب جنایت در ایران توسط نفوذیهای طالبان به اثبات رسیده است، با اینحال معلوم نیست چرا مسئولان حاضر نیستند به طالبان از گل نازکتر بگویند و این به یک معما تبدیل شده است. اکنون سوال مهم اینست که بالاخره معمای طالبان چه وقت حل خواهد شد؟
فاصله خاورمیانه تا توافق
جلال خوشچهره طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان فاصله خاورمیانه تا توافق نوشت: تحولات منطقه با نشانههای متعارض آن هم هرلحظه و به نوبت، ناظران را دچار آشفتگی تفسیری_ تحلیلی کرده است. برخی رخدادها از جمله استمرار گفتگوهای آتشبس در قاهره با حضور مقامهای سیاسی _ امنیتی ایالات متحده؛ چراغ سبز حماس و اسرائیل برای انعطاف در مواضع پیشین خود؛ سفر «رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی هستهای به ایران؛ انتشار برخی اخبار مربوط به گفتگوهای تهران _ واشنگتن در نیورک برای کاهش تنشهای دو طرف؛ ابتکارهای تازه عمان و ژاپن برای ایجاد بستر گفتگوهای تازه میان تهران و غرب بر سر اختلافات هستهای و منطقهای و... از یکسو نشانههای مثبت در حداقل کنترل اوضاع بروز داده است.
از سوی دیگر، اما نشانههای مثبت در لحظه دچار تغییر میشود. این تغییر نیز مربوط به گزارشهایی است که شکست مذاکرات قاهره را با مخالفت حماس و اسرائیل در چگونگی ساختار مفهومی آتسبس در غزه؛ خروج اعتراضی حماس از دور گفتوگوها؛ حمله ارتش اسرائیل به شرق رفح؛ از سرگیری آتشباری میان حزبالله و اسرائیل در جنوب لبنان و در این حال سختی هرگونه توافق تازه میان تهران و آژانس بینالمللی هستهای؛ همچنین ابهامها درباره نتایج رایزنیهای دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن را به نمایش میگذارد. به راستی اوضاع به کدام سمت در حال حرکت است؟ تشدید بحران؟ توقف در هر آنچه اکنون هست؟ یا قبول قاعده «شدّت قبل از فترّت» که سرانجام تکلیف همه طرفها را درچارچوب نظم جدید روشن میکند.
هر سه احتمال بالا را با شواهد موجود نمیتوان با قطعیت پیشبینی کرد؛ وقتی هر ساعت، اوضاع متفاوت از ساعتهای پیش از آن است. آنچه اکنون قطعی است؛ نبود قطعیت است. آیا در این صورت میتوان از «بنبست» سخن گفت تا وقتی که هنوز «نقطه تعادل» در روند جاری پیدا نشده است؟ این نقطه وقتی دور از دسترس مینماید که مطالبات هریک از طرفها براساس بازی «صفر و صد» تنظیم شده است. اسرائیل در ازای قبول آتش بس، تسلیم کامل حماس را در دو سطح نظامی و سیاسی میخواهد. حماس با داشتن تنها سرمایه اصلی و گران خود یعنی گروگانهایش، ماندگاری در ساختار سیاسی _ نظامی حکومت فلسطینی در هر شکل را به همراه آزادی دهها فلسطینی در بند اسرائیل طلب میکند. ایالات متحده در سودای توقف درگیریها به شکل مقطعی در خدمت به حداقل شش هدف اصلی است: ۱_ از انزوا خارج کردن اهمیت جنگ اوکراین و توقف سودبری روسیه از ناآرامیهای منطقه. ۲_ ایجاد امنیت تضمین شده برای اسرائیل. ۳_ بازگشت امنیت به دریای سرخ و تردد مطمئن کشتیهای تجاری در این دریا؛ خلیج عدن و بابالمندب. ۴_ رفع هرگونه اخلال در انتقال انرژی از منطقه خلیج فارس؛ ۵_ نزدیک کردن ریاض به قبول عادی سازی روابطش با تلآویو. ۶- استمرار انجماد در تنش جاری تهران و غرب. اما همه آنچه واشنگتن در پی آن است تابع زمانی است که انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در نوامبر آینده تعیین کننده آن خواهد بود. در این صورت رفتار کنونی واشنگتن نزد طرفهای مقابلش در منطقه، به مثابه رفتار آتش نشانی است که تنها میخواهد دامنه آتش را در محل آتش آنهم به شکل نیمبند کنترل کند. همین مهم سبب میشود که حتی مهمترین متحد او یعنی اسرائیل و دیگر دوستانش در منطقه با تردید به ابتکارهای واشنگتن بنگرند. این تردید حتی دامن اروپائیان را نیز گرفته است. حالا فرانسه و آلمان هم رفته رفته ساز انتقاد را به سیاستهای واشنگتن کوک کردهاند.
وابسته کردن آینده اوضاع به انتخابات نوامبر در ایالات متحده، یعنی قبول هرگونه توافق در حالحاضر مانند ساختن خانه روی شن خواهد بود؛ بنابراین هیچ طرفی نمیتواند به پایداری توافقها دلبسته شود وقتی مبتکر اصلی (واشنگتن) خود در موقعیت ژلاتینی قرار دارد.
تحولات منطقه هر لحظه تصویری متناقض را نزد ناظران به نمایش میگذارد. اگر با قاطعیت گفته نشود که همه چیز در بن بست کامل فرو رفته، اما میشود گفت که خاورمیانه تا نقطه توافق فاصله بسیار و دور از دسترس دارد.
صدایی که از ایران شنیده میشود
محمد اسلامی رئیس سازمان انرژیاتمی طی یادداشتی در شماره امروز ایران با عنوان صدایی که از ایران شنیده میشود نوشت: جمهوری اسلامی ایران در حالی پنجاهمین سالروز تأسیس سازمان انرژی اتمی را جشن میگیرد که بخش مهمی از اهداف راهبردی کشور در صنعت هستهای تحقق یافته است. دستیابی به این اهداف که مرهون هدایتهای داهیانه مقام معظم رهبری مدظله العالی است، در دولت سیزدهم در قالب یک سند جامع و راهبردی تبیین و مصوب شد که ترجمان چشمانداز ۲۰ ساله سازمان انرژی اتمی جهت نیل به اهداف مهم صنعت هستهای کشور است. گزارههای بنیادین این افق بلندمدت، براساس نیاز به توسعه زیرساختهای بنیادین، کسب فناوریهای برتر در حوزههای سلامت، امنیت غذایی، صنعت، محیطزیست و انرژیهای پاک و پایدار است. ازجمله اقداماتی که در قالب این چشمانداز ۲۰ساله و در جهت تسری مزایا و نتایج پیشرفت فناوری هستهای درزندگی آحاد مردم انجامشده باید به برنامهریزی برای افزایش هفت برابری ظرفیت تولید رادیوداروها در کشور اشاره کرد. احداث مرکز جدید تولید رادیودارو در حالی است که هماکنون ۵۰ رادیودارو در گروههای مختلف در داخل کشور تولید شده و ۲۱۰ مرکز پزشکی و درمانی و سالانه حدود یکمیلیون بیمار از خدمات و محصولات سازمان انرژی اتمی بهره میبرند. در زمینه توسعه و افزایش مراکز پرتودهی و پرتودرمانی نیز در سالجاری ۸ مرکز پرتودهی جدید برای اولینبار در کشور احداث و فعال میشود. تا سال ۱۴۰۰، ۶ دستگاه پتاسکن برای خدمات پزشکی در کشور وجود داشت، اما اکنون با تلاشهای صورتگرفته ۱۵ دستگاه به مجموعه دستگاههای پتاسکن افزوده شده است. بخش دیگری از آنچه در قالب این برنامه در دستور کار قرار گرفته، سرمایهگذاری برای دستیابی به ایزوتوپهای پایدار است که در حقیقت در مرز دانش قرار دارد و راهگشای توسعه همهجانبه در علوم و فنون نوین ارزیابی میشود. اکنون ایران یکی از معدود کشورهایی است که دانش جداسازی ایزوتوپهای پایدار را به شکل بومی توسط دانشمندان جوان خود کسب و اجرایی کرده است. در این مسیر تولید دستگاه «ایرانیوم» به دست متخصصان ایرانی و شکست انحصار تولید این دستگاه راهبردی صنعت هستهای که در سالهای گذشته فقط در اختیار سه کشور امریکا، انگلیس و آلمان بود از جمله موفقیتهایی است که به دست آمد. دانش دستیابی به ایزوتوپهای پایدار از حیث اقتصادی و نیز به لحاظ کاربرد آن در حوزههای مختلف از جمله در حوزه سلامت حائزاهمیت است. چنانکه یک گرم از یک ایزوتوپ میتواند برابر با چندین بشکه نفت ارزش اقتصادی داشته باشد. کما اینکه تولید هگزا فلوراید تلوریوم که شامل زنجیرهای برای جداسازی ایزوتوپ پایدار تلوریم ۱۳۰ است در نهایت به تولید ایزوتوپ ید ۱۳۱ منجر میشود که در تشخیص و درمان سرطان کاربرد دارد. فراتر از این اهداف، دستیابی به مرزهای دانش در حوزه کوانتوم در زمره محوریترین اهداف توسعهای چشمانداز ۲۰ ساله سازمان انرژی اتمی است. همچنان که کشورهای دارای فناوری هستهای پیشرفته به سمت دانش استفاده از انرژی همجوشی یا گداخت حرکت میکنند و جمهوری اسلامی ایران نیز از این مهم غافل نبوده است. برای قرار گرفتن در فهرست کشورهای صاحب تکنولوژی گداخت نقشه راه راهبردی در قالب سند چشمانداز طراحی شده است. صنایع هستهای ایران و سازمان انرژی اتمی امروز پرچمدار توسعه علمی و فناوری با جهت تجاریسازی است. ایجاد صنایع دانشبنیان علاوهبر ارزش افزوده قابلملاحظهای که در بخشهای اقتصادی و اجتماعی ایجاد میکند و عرصه را برای جذب و بهکارگیری نخبگان و سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی گسترش میدهد با شعار سال یعنی «جهش تولید با مشارکت مردم» تطابق دارد. این شعار خط فرمان توسعه و پیشرفت کشور است تا حضور مردم را بخصوص در حوزه فناوریهای دانشبنیان افزایش دهد، پژوهش را در دانشگاهها تقویت کند و از این طریق علاوهبر توسعه منابع انسانی، به توسعه تحقیقات و پیشرفت فناوری از طریق تحقیقات شتاب ببخشد. همچنین برمبنای سند ۲۰ ساله، گامهای مؤثری در سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ در جهت دستیابی به ۲۰ درصد سبد برق کشور از انرژی هستهای در قالب طراحی و اجرای ابرپروژه ساخت نیروگاههای اتمی ۲ و ۳ در استانهای بوشهر، خوزستان، هرمزگان و سواحل مکران و شمال کشور برداشته شده است.
این اقدامات که دامنه گستردهای از نیازهای کشور را در خود جای داده و دستاوردهای آن در بخشهای مختلف به خدمت گرفته میشود، با مشارکت بخشهای گوناگون و متناسب با قابلیتهای کشور در اطلس جغرافیایی ایران به اجرا درآمده است.
تحقق این اهداف، مهمترین مأموریت سازمان و ترازوی سنجشی است که در پایان راه، ایران را بهعنوان یکی از قطبهای سازنده نیروگاههای اتمی در جهان معرفی میکند. طراحی و اجرای «سیاست نوآوری و درهای باز» نیز در همین راستا و با تمرکز بر زدودن وجه امنیتی ماهیت فعالیت هستهای کشور در دستورکار قرار گرفته است. سیاست «امنیتیسازی» موتور محرکهای برای جلوگیری از پیشرفت این صنعت بوده که از منظری قابل تأملتر، ایران را با موج تخریب روبهرو ساخته است بهنحوی که سعی دارند مسیر روشن و صلحآمیز آن را با حربه تحریم و ترور، تیره و تار سازند.
این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران توانسته زیر سایه تلاش و دانش بومی دانشمندان خود، پاسخگوی نیازهایی باشد که دشمنان با تلاش برای تخریب، تحریم و منزویسازی ایران نتوانستهاند راهی برای بیپاسخ گذاشتن آنها بیابند. تازهترین نشانه این مهم را میتوان در همین روزها در ایران دید. سازمان انرژی اتمی در نخستین کنفرانس بینالمللی علوم و فنون هستهای، میزبان شمار زیادی از دانشمندان خارجی از نقاط مختلف جهان و بیش از ۵۰۰ نفر از اساتید دانشگاههای کشور است. برگزاری این نشست همزمان با حضور آقای «رافائل گروسی»، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، فرصتی است تا انباشت سوء نگرشهایی که در پی سیاستهای ظالمانه غرب، تحریمهای ظالمانهای را به کشور تحمیل کرده، با فروپاشی روبهرو سازد و زمینه را برای تبادلنظر درباره مسائل اختلافی ایران و آژانس فراهم سازد.
بیگمان از خوان گسترده توسعه صنعت هستهای ایران، کشورهای جهان نیز منافع خویش را خواهند جست، اما سهم و نصیب شهروند ایرانی فراتر از دیگران است. در صحنه اروپا و غرب، تبدیل ایران به یکی از قطبهای هستهای خاورمیانه، راه سرمایهگذاران پرشماری را به بازار و میادین انرژی خواهد گشود، اما در داخل ایران، این دستاوردها میتواند تأمینکننده نیازهای پایه و حیاتی همه اقشار و سطوح جامعه باشد. چنانکه دانشمندان برای تداوم و توسعه ابعاد پیشرفتهای فناورانه، راه هموار و روشنی درپیش دارند، مردم هم زیر سایه دستاوردهای بومی دانشمندان جوان کشور به زندگی لبخند خواهند زد و هزاران دانشجو و نخبه ایرانی که دشمنان سعی داشتند، آنها را در حصار محرومیت علمی نگه دارند به سوی افقها و فضاهای جدید خیز خواهند برداشت.